به پاهاش نگاه می کنم و یادم میاد یه زمانی الهه زیبایی بود برام. شده بودن معیار زیبایی هر پایی. هر چقدر بهشون شبیه تر، زیبا تر. بعد از درک زیبایی پاهاش بود که کم کم متوجه شدم خودشم قشنگه.

تب و تابی که الان پس از گذشت سالها به چه سادگی فراموش شدن. فقط این پاها موندن. شاید اون موقع که داغ تر بودم میشد استفاده بیشتری کرد. الان سعی می کنم یادم بیارم چقدر برای لمس کردن این پاها اشتیاق داشتم. شاید دوباره معنی بده به روزهای تیره و تاری که هیچ معنی روشنی ندارن.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها